و قتی آغاز یک رویداد...زیباترین دروغ بشر یعنی عشق از خال و خط و عارض و قامت شروع میشه و به همون نقطه آغاز ختم میشه
وقتی از یه نگاه شروع میشه و به چند تا جمله عاشقانه ختم میشه
وقتی با گفتن اولین دوست دارم شروع میشه و به رسیدن دستها به هم ختم میشه
وقتی که ...
بگذریم ...
اینجاست که نقطه وصل میشه دفینه ...میشه ارامگاه ...میشه قتلگاهه یه عشق تازه متولد که تازه باید 9 ماه رو طی میکرد تا کامل بشه و درخور در آغوش کشیدن
درآغوش کشیدن او ن طفل تازه بدنیا اومده که نیازمنده مراقبته تا به مرحله رشد و بالندگی برسه ...
اما ...میمیره ...
چون مرحله شکل گیری نقطه آغازین اشتباه کردیم .از ساعت و روز و ماه غافل شدیم
غافل شدیم که اینجا مجازه ، و تو دنیای مجاز این خط و خال و عارض و قامت به یه بادی بنده ، به دمی و بازدمی ، ممکنه امروز حاضرو فردا غایب باشه ...
یادمون رفت صداقت داشته باشیم حتی توی زیباترین دروغ بشر
فکر کردیم با یه شاخ گل سرخ آتشین همه چیز حله ...اما ...غافل بودیم از اینکه این طفل شیر میخواد ، لباس میخواد ، سقف میخواد ...مهمتر از همه نیازمند یه مربیه برای جاودانه شدن ...
آره ...غافل بودیم ...غافل شدیم ...غافل هستیم ...
برای همینه به جای اینکه نقطه وصال زایشگاه عشق بشه شده مدفن عشق
و بشریت ...تا ابد در نقطه تولد سیاهپوشه ...سیاهپوش ...